جهاد تبیین و پاسخ به شبهات نوجوانان و جوانان مسلمان

پاسخ عقلی و نقلی به سوالات و شبهات نسل پرسشگر نوجوان و جوان ایرانی

جهاد تبیین و پاسخ به شبهات نوجوانان و جوانان مسلمان

پاسخ عقلی و نقلی به سوالات و شبهات نسل پرسشگر نوجوان و جوان ایرانی

جهاد تبیین و پاسخ به شبهات نوجوانان و جوانان مسلمان

در راستای انجام وظیفه جهاد تبیین و روشنگری مردم و معلمان گرامی و دانش آموزان عزیز و نوجوانان و جوانان گرامی می توانند سوالات خود را ارسال و در این سایت پاسخ را دریافت نمایند و نیز درخواست انتشار مطلب مورد نیاز خود در امور فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و تربیتی در سطح فردی و ملّی نمایند.
پاسخ سؤالات صرفا به صورت عمومی بدون ذکر مشخصات سؤال کننده در این سایت داده خواهد شد.

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تربیت» ثبت شده است

سردار شهید علی چیت ساز:" کسی می تواند از سیم خاردار دشمن عبور کند؛ که در سیم خاردارهای نفس خویش گیر نکرده باشد."

 تربیت یعنی انسان سازی، تربیت خود یا دیگران فرقی نمی کند؛ درهرصورت؛ هدف انسان سازی است. 

 تربیت یعنی عمل کردن به دانسته های خود در تمام اموراعتقادی و اخلاقی و عبادی. یعنی عمل کردن به باورها و اعتقادات دین خود. 

وقتی یقین داریم راستگویی صفتی پسندیده است و دستور خداست؛ کنترل زبان و همیشه راستگو بودن؛ تربیت کردن خود هست.

پس تربیت؛ جزعمل چیزی نیست. تربیت ازقبل از ازدواج با انتخاب همسر صالح و تربیت یافته شروع می شود.  

اگر هر فردی خود را تربیت کند؛ جامعه اصلاح می شود.

هر فرد تربیت یافته؛ مثل نقطه ای در وسط دائره است؛ هرچه با افراد بیشتری ارتباط پیدا می کند؛ دیگران هم از او یاد گرفته و

تربیت می شوند؛ و تعداد تربیت یافته ها بیشتر می شود.  چون افراد درارتباط با یکدیگر نیز تربیت می شوند.

 

منصوره وطنی

در آیه 12 سوره حجرات غیبت و بدگویی در غیاب افراد منع شده و گناه کبیره و موجب حقّ الناس هست. همان طور که آب ریخته را نمی توان جمع کرد، آبروی رفته هم برنمی گردد.

در قرآن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، بدون امکان دفاع از خود، حرام شده است. آبروی مردم در اسلام آن قدر ارزشمند هست که غیبت و بدگویی پشت سر مرده نیز حرام هست.

خود را طوری تربیت کنیم که بدون حضور افراد کلمه ای از آنها بر زبان نیاوریم.

برخی تعریف و تمجیدها نیز نیاز به رضایت فرد دارد، چون به نوعی افشاء سرّ یا رفتاری در زندگی شخصی و... هست که فرد نمی خواهد دیگران مطّلع شوند.

 

                                                                                                                           

 

منصوره وطنی

                                                                                                                                                                                                                 خاطراتی از زندگی شهید ابراهیم هادی 

منزل ما نزدیک خانه آقا ابراهیم بود. آن زمان من شانزده سال داشتم. هر روز با بچه ها داخل کوچه والیبال بازی می کردیم. بعد روی پشت بام مشغول کفتربازی  بودم!

آن زمان حدود 170 کبوتر داشتم. موقع اذان که می شد برادرم به مسجد می رفت. امّا من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول والیبال بودیم. ابراهیم جلوی درب منزل شان ایستاده بود و با عصای زیر بغل بازی ما را نگاه می کرد. در حین بازی توپ به سمت آقا ابراهیم رفت.من رفتم که توپ را بیاورم. ابراهیم توپ را در دستش گرفت. بعد توپ را روی انگشت شصت به زیبایی چرخاند و گفت: بفرمائید آقا جواد!

از این که اسم مرا می دانست خیلی تعجب کردم. تا آخر بازی نیم نگاهی به آقا ابراهیم داشتم. همه اش در این فکر بودم که اسم مرا از کجا می داند! چند روز بعد دوباره مشغول بازی بودیم. اقا ابراهیم جلو آمد و گفت: رفقا ما رو بازی می دید؟ گفتیم: اختیار دارید، مگه والیبال هم بازی می کنید؟!

منصوره وطنی